6 گوشه

در بر شمع حسین کار من پروانگی ست... از ازل بر جان من یک رگ دیوانگی ست

6 گوشه

در بر شمع حسین کار من پروانگی ست... از ازل بر جان من یک رگ دیوانگی ست

6 گوشه

یازینب...

پست بعدی
.
.
خدا میداند
.
.
تعجیل در فرج صلوات
.
.
التماس دعا از همه ی بزرگواران

پیوندهای روزانه
پیوندها

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۰آذر

آهای زمستان!
حواست جمع باشد…
دور تو و هوا و عاشقانه هایت را خط خواهم کشید اگر با آمدنت
آقــــــــای من یک سرفه کند!!!

♥سلامتی حضرت آقا صلوات 

فدایی زینب...
۲۸آذر

نام: علیرضا

نام خانوادگی: کریمی

تولد: 1345

شهادت: 1363

شهید بزرگوار علیرضا کریمی در سال 1343 در یک خانواده متدین در روستای ور سفلی به دنیا آمد.

دوران ابتدایی را در مدرسه ابن سینا و راهنمایی را در مدرسه اندیشه پشت سر نهاد. در مدرسه شاگرد نمونه بود.

فرزاندانی که در زیر مکتب انسان ساز اسلام و قرآن رشد می کنند و بالقوه می شوند و در جوانی به درجه رفیع شهادت می رسند،

از همان ابتدای کودکی این راه را می پیمایند. پس از اتمام دوران راهنمایی، به قم رفته و تحصیلات دبیرستانی را آنجا شروع کرد.

از همان جا به ندای امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی لبیک گفته و وارد بسیج شد و از طریق آن به جبهه های کردستان اعزام گشت.

 مادرش به دنبال وی به قم و از آنجا به تهران رفته بود، ولی او را نیافته بود. پس از مدتی نامه هایش از جبهه های کردستان دریافت شد.

بعد از چند سال که در جبهه بود، خوابی می بیند که به خاطر آنکه سنت پیامبر را به جای نیاورده و ازدواج

نکرده است،شهادت نصیبش نگردیده بود.

بالاخره در سن 18 سالگی ازدواج کرد. زمانی که برای خرید عقد رفته بودند،

چون خود شهید اطمینان داشت که به شهادت می رسد، سفارش می کرد که لباس تمیز بخریم.

رویای صادقانه تعبیر شد و پس از ده روز که از ازدواجش می گذشت به شهادت رسید.

منبع

♥شادی روح امام و شهدا صلوات 


دیروز هفتم پدر بزرگم هست...
ان شاءالله با قرائت یک حمد و سه قل و الله روح پدر بزرگم و تمامی اموات رو شاد کنید.
التماس دعا
فدایی زینب...
۲۶آذر

http://namehnews.ir/content/files/danande/37142.jpg

شاکی شکایت خود را به خلیفه ی مقتدر وقت، عمر بن الخطاب، تسلیم کرد.

طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. کسی که از او شکایت شده بود

امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام بود.

عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست. طبق دستور اسلامی،

هر دو طرف دعوا باید پهلوی یکدیگر بنشینند و اصل « تساوی در مقابل دادگاه » محفوظ بماند.

خلیفه مدعی را به نام خواند، و امر کرد در نقطه ی معینی روبروی قاضی بایستد. 

بعد رو کرد به علی و گفت: یا ابّاالحسن! پهلوی مدعی خودت قرار بگیر.   

به شنیدن این جمله، چهره ی علی درهم و آثار ناراحتی در قیافه اش پیدا شد. 

خلیفه گفت« یاعلی! میل نداری پهلوی طرف مخاصمه ی خویش بایستی؟»

علی: ناراحتی من از این نبود که باید پهلوی طرف دعوا خود بایستم؛ بر عکس، 

ناراحتی من از این بود که تو کاملا عدالت را مراعات نکردی، زیرا مرا با احترام نام بردی

و به کنیه خطاب کردی و گفتی «یا اباالحسن»، اما طرف مرا به همان نام عادی خواندی. 

علت تأثر و ناراحتی من این بود.

منبع:داستان راستان ،جلد 1 ،داستان 25

 تعجیل در فرج صلوات♥

فدایی زینب...
۱۷آذر

کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد، اینها کسانی هستند

که خداوند بدیهایشان را به خوبی تبدیل می کند و خداوند آمرزنده و مهربان است.

آیات آخره سوره ی فرقان

همیشه می گفت: هر چه امام بگوید همان است. حرف امام برای او فصل الخطاب بود.

برای همین روی سینه اش خالکوبی کرده بود که "فدایت شوم خمینی"

وقتی از گذشته ی زندگی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو می کرد.

خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید،

من هم باید جزء اولین ها باشم! در همان روز های اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت.

آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند!

آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملایک همراه شد.

شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت.

در هفدهم آذر پنجاه و نه دشتهای شمال آبادان این پرواز ثبت کرد. 

پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید. حتی پیکرش پیدا نشد!

می گویند مفقود الاثر، اما نه، او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. همه را.

می خواست هیچ چیز از او نماند. نه اسم، نه شهرت، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر.

خدا هم دعایش را مستجاب کرد.

شاهرخ از جمله کسانی بود که پیر جماران در رسایشان فرمود: 

اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند.

منبع زندگی نامه و خاطرات شهید شاهرخ ضرغام(شاهرخ حُر انقلاب اسلامی)

♥شادی روح امام و شهدا صلوات 


شهادت زهرا گونه ی حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت عرض میکنم.
امروز سالروز شهادت این بزرگوار (شهید شاهرخ ضرغام) بود.
ان شاءالله سر سفره ی حضرت رقیه سلام الله علیها مهمان باشند و دعامون کنن...
التماس دعا
فدایی زینب...
۱۵آذر

بهش می گفتن:«آخه تو که پسر نیستی، چه جوری میخوای بجنگی؟!»

می گفت: دفاع از وطن که زن و مرد و پیر و جوون نداره. 

هر کس باید هر کاری از دستش بر میاد، بکنه.

با اینکه سنش خیلی کم بود اصلا از جنگ و جبهه نمی ترسید. 

به کسایی هم که می ترسیدن می گفت:«وقتی دشمن اومد تو شهرتون،

چرا نشستید و هیچ کاری نمی کنید؟! همه باید مبارزه کنن».

شهیده سهام خیام

تولد : 1347

شهادت : 1359 (در سن 12 سالگی به شهادت رسیدند)

علت شهادت : اشغال هویزه و اصابت تیر مستقیم رژیم بعث عراق

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1219540

برگرفته از : به نقل از روزنامه کیهان، شماره 18629، به تاریخ 85/7/8، صفحه 10

شادی روح امام و شهدا صلوات 

فدایی زینب...
۱۰آذر

روزی عثمان از امیر المومنین علیه السلام درباره ی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سوال کرد.

حضرت فرمود: اما نام او، هرگز (نمی گویم)...

من با محبوب و دوستم عهد بسته ام که تا زمان ظهورش، هرگز نام او را به زبان نیاورم و به کسی 

نگویم.و آن از امانت های خداوند و اسرار علوم پروردگار است. 1

امام صادق علیه السلام می فرماید:

تنها کافران، اسم صاحب این امر را به زبان می گویند. 2

حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در این باره می فرماید:

کسی که مرا در اجتماع مردم نام ببرد، ملعون و از رحمت خدا به دور است. 3

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

ولادتِ او پنهانی است. جایز نیست کسی نام او را به زبان بیاورد،

تا روزی که خداوند فرمان دهد که ظهور کند. 4

 تعجیل در فرج صلوات♥


1. بحار الانوار 51: 34 / ارشاد مفید : 342

2. الزام الناصب : 82

3. بحار الانوار51 : 33 و 53 : 184 / الزام الناصب : 82

4.الزام الناصب، 82 / بحار الانوار 51: 32

منبع: یوم الخلاص (دوران رهایی، ترجمه استاد محمد رحمتی شهرضا) ص 39 و 40 و 50

چنان گرسنگی شام کرد مدهوشم...که گشت تشنگی کربلا فراموشم

فقط چند روز دیگر مانده به شهادت حضرت بکاء

آهـ...

زینبُ

خستگیُ

اسارتُ

سیلیُ 

غارتُ

.

.

.

فقط شهادت این دخترک مانده بود، که زینب را بر زمین بزند...که زد.

التماس دعا

فدایی زینب...
۰۸آذر

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی آمد و گفت :

سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ فرمود:
برای قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید ؟!
شیخ فرمود : نمـــــــاز اول وقت « شاه کلید » است!

 تعجیل در فرج صلوات♥

فدایی زینب...
۰۵آذر

حق میدهم به مشک!

به حسین نرسیده ، بغضش ترکید... 

کربلا قسمتت شود می فهمی حال مشک را...

اللهم الزقنی زیارت الحسین

فدایی زینب...