6 گوشه

در بر شمع حسین کار من پروانگی ست... از ازل بر جان من یک رگ دیوانگی ست

6 گوشه

در بر شمع حسین کار من پروانگی ست... از ازل بر جان من یک رگ دیوانگی ست

6 گوشه

یازینب...

پست بعدی
.
.
خدا میداند
.
.
تعجیل در فرج صلوات
.
.
التماس دعا از همه ی بزرگواران

پیوندهای روزانه
پیوندها

۷۲ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰۸تیر

به گزارش شیعه آنلاین به نقل از عرفان:

 شقیق بلخى میگوید: سال صد و چهل نه به حج میرفتم در قادسیه منزل کردم، تماشاى جمعیت مینمودم، جوانى دیدم خوش رو، گندمگون، لاغر، پشمینه پوش، تنها و جداى از مردم نشسته، گفتم: از صوفیان است و میخواهد هزینهاش بر عهده مردم باشد، بروم او را سرزنش کنم چون نزدیک شدم این آیه را خطاب به من خواند: اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ 

از بسیارى از گمانها بپرهیزید زیرا برخى از گمانها گناه است.

پیش خود گفتم: قصه عجیبى بود، از نیت من باخبر شد این انسان جز بنده صالح خدا نیست، بروم از او حلالیت بخواهم.

چون به واقصه رسیدم دیدم به نماز ایستاده و بدنش لرزان و اشکش جارى است، گفتم او همان است بروم از او رضایت بخواهم، صبر کردم تا نشست به سوى او رفتم فریاد زد شقیق این آیه را بخوان: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‏:

و مسلما من آمرزنده کسى هستم که توبه کرد و مؤمن شد، و کار شایسته انجام داد، سپس در راه مستقیم پایدارى و استقامت ورزید.

این بار نیز رفت، گفتم: این از ابدال است که دوباره از ضمیر من خبر داد، چون بمنزله زباله رسیدم پیاده شدم دیدم سر چاهى ایستاده می خواهد آب بکشد، مشک از دستش درون چاه افتاد، سر به جانب حق برداشت و گفت: چون تشنه میشوم آبم توئى، هنگامى که گرسنه می شوم غذایم توئى، من جز این مشک چیزى ندارم، به خدا سوگند دیدم آب چاه بالا آمد و او مشک را گرفت و پر کرد و وضو گرفت و چهار رکعت نماز گذارد و به سوى تپه شنى رفت، شنها را برمى دارد در مشک میریزد و حرکت می دهد و می نوشد، جلو رفتم سلام کردم عرضه داشتم: از احسان و فضلى که خدا به شما داده به من هم عنایت کنید فرمود: اى شقیق نعمت هاى ظاهر و باطن خدا همیشه با ما هست، گمانت را به حق خوب کن، سپس سر مشک را به دهانم گذاشت به خدا سوگند چیزى‏ خوشمزه تر از آن نخورده بودم، تا چند روز سیراب و سیر بودم، دیگر او را ندیدم تا شبى در مکه از بعضى از کسانى که نزدیک او بودند پرسیدم کیست؟ گفتند: موسى بن جعفر (ع).

تعجیل در فرج صلوات

فدایی زینب...
۰۷تیر


قالی می باقت به چه قشنگی،ولی در آمدش رو برای خودش خرج نمی کرد.

هر چی از این راه در می آورد،یا برای دخترای فقیر جهزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر.

حتی جهزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت،

البته با اجازه من.یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم.

روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار.

ازش پرسیدم :(( چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟)) 

گفت :(( وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم.

همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!))


شهیده طیبه واعظی دهنوی

تولد : 1336

شهادت : 1356 فروردین ماه

علت شهادت :  به دست ساواک

برگرفته از : کفش های جامانده در ساحل ، صفحه 10 الی 15


تعجیل در فرج صلوات

فدایی زینب...
۰۷تیر

شهید بهشتی-شهدای 7 تیر-یاران امام-شهید مظلوم-قوه قضائیه-شهید دیالمه-امام خمینی-72 تن-امام خامنه ای-


جلوی دادگستری شعار میدادند « مرگ بر بهشتی »

بهشتی هم می شنید.

یکی ازش پرسید : « چرا امام ساکته؟ کاش جواب این توهین ها را میداد.»

بهشتی گفت« قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم.

« ما سپر بلای اوییم ، نه او سپر ما »

کتاب صد دقیقه تا بهشت

شهادت آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران امام را تسلیت عرض میکنم.

شادی روحشون صلوات

فدایی زینب...
۰۷تیر

پیامبر اکرم "صلی علیه و آله و سلم" 
ای علی دوست ندارد تو را مگر شخص

طاهر الولاده حلال زاده و بغض و دشمنی با تو نداشته باشد مگر

خبیث الولاده حرام زاده باشد.

منابع:

ینابیع الموده باب ۴۴ ج۱ص۳۹۷
تاریخ دمشق
المستدرک علی الصحیحین ۳/۱۳۱/۴۶۱۶
صحیح مسلم ۲/۲۷۱
مسند احمد ۱/۸۴

تعجیل در فرج صلوات
فدایی زینب...
۰۷تیر

بچاره آن 

پدر شهیدی 

که هر بار دلش برای پسرش تپید 

گفتند : « مرد که گریه نمی کند . . . »

تعجیل در فرج صلوات
فدایی زینب...
۰۶تیر


کوچه هایمان را به نامشان کردیم 

که هرگاه آدرس منزلمان را میدهیم 

بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است 

که با آرامش به خانه میرسیم! 
تعجیل در فرج صلوات
فدایی زینب...
۰۶تیر

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...
این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح
نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را
به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب
شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!

تعجیل در فرج صلوات
فدایی زینب...
۰۶تیر

3712.png

تا یاد نیزه می افتم 

دهانم درد می گیرد حسین!

einlam.ir
فدایی زینب...
۰۶تیر

خدا ما را 
از دیدار امام زمان عج
محروم کرد!
ولی هیچ کس از این تحریم
به اندازه تحریم آمریکا
صدایش در نیامد و ناله نزد!

einlam.ir
فدایی زینب...
۰۵تیر


بسم الله الرحمن الرحیم

5000 صلوات 

تفدیم به اولین زن مسلمان حضرت خدیجه سلام علیها

مهلت ختم تا 29 تیر (11 ماه مبارک رمضان)

صلوات های فرستاده شده :5000

ان شاءالله قبول باشه و از ما بپذیرن...

تشکر میکنم از همه ی شرکت کننده ها...

اجرکم عند الله

فدایی زینب...
۰۵تیر


پیامبر اکرم "صلی الله علیه و آله وسلم" فرمودند:

مَنْ صَلّی عَلَیَّ فی کتابٍ، لَمْ تَزَل الملائِکَةُ تَستَغفِرُ

 لَه مادامَ اسمِی فی ذلکَ الکتابِ.

کسی که در نوشته‌ای صلوات بر من را بنویسد، تا زمانی که

 نام من در آن نوشته باشد فرشتگان برای او استغفار می‌کنند.

مستدرک سفینة البحار، ج6، ص 369.

تعجیل در فرج صلوات
فدایی زینب...
۰۵تیر
سلام راجع به اومدنم به سوریه یه توضیح میدم
 
والله قسم من از طرف هیج مرجعی یا شخص دیگه ای به سوریه نیومدم

حدود ۲۰ روز تلاش کردم تا خودم رو به اینجا رسوندم

بروازهای ایران به دمشق اکثرا کنسل شده
 
ومن از طریق کشور دیکه ای وارد سوریه شدم کاری به دولتش ندارم
 
به شوق حرمی اومدم که هر خشت اون ریشهء عمر حسینی هاستعمری کفتم

 یالیتنا کنا معک و حالا وقتشه که این حرف رو  ثابت کنم.

 

در انتها بازهم مؤکدا تاکید میکنم:

 

من با هیج مرجعی تاکید میکنم هیج مرجعی ارتباط ندارم

 

و فقط یکی دو نفر از دوستانم مرجع تقلید بنده رو میشناسن.

 

ولی نسبت به همشون ارادت دارم.

 

تا بعد یاعلی

حمید علیمی

تعجیل در فرج صلوات 

منبعhttp://navaye-karbala.ir



فدایی زینب...